Tuesday, July 28, 2009

خبرنگارها در خیابان نیستند! هشدار یک خبرنگار به مردم

چند سال پیش، در یکی از راهپیمایی‌های جلوی دانشگاه اتفاق عجیب و خنده‌داری برایم افتاد. طبق معمول برای کار و البته وظیفه روزنامه‌نگاری رفته بودم ببینم چه خبر است و چیزی را از دست ندهم. هوا تاریک شده بود که همراه سیل مردم به میدان فلسطین رسیدیم. آن‌جا یک دسته موتورسوار گردن‌کلفت و مجهز رسیدند و افتادند بین ملت. من که از میدان گذشته بودم، برگشتم به سمت کانون شلوغی که یکی از موتوری‌ها مستقیم آمد طرفم. یک زنجیر خیلی‌خیلی کلفت (که باهاش خر هم نمی‌زنند) را در هوا می‌چرخاند و تا آمدم به خودم بجنبم، دیدم دارد می‌زند. با خودم گفتم: «آها، زد زد!»

همه‌ی این‌ها در کم‌تر از یک‌صدم ثانیه اتفاق افتاد: دست کردم توی جیبم و کارت خبرنگاری بین‌المللی (IFJ) را در آوردم. اما دیدم انگار دیر شده. گفتم حالا که دارم کتک می‌خورم، یک فحشی چیزی بدهم که بعد دلم نسوزد. همان‌طور که کارت را گرفتم جلوی صورتم، داد زدم: «من خبرنگارم، نزن مادر(...)!»

طرف که برای خودش غولی بود، با مهارتی عجیب مسیر زنجیر سنگین را در هوا تغییر داد و نزد. هرچند دیگر دیر شده بود و من فحشه را داده بودم! این‌جا را باید خودتان می‌بودید و می‌دیدید؛ تصور کنید: توی آن شلوغ‌پلوغی و درگیری سنگین، من در حالی که مثل عالی‌جناب «میکی‌کمون» نشان حاکم بزرگ را بالا گرفتم، و غول موتوری هم با زنجیر خفنی در دست که بالا گرفته و آماده‌ی زدن است؛ جفتی مثل لحظه‌ی دوئل فیلم‌های سامورایی، خشک‌مان زده بود و به هم نگاه می‌کردیم...

شاید یک ثانیه هم نشد، اما برای من مثل چند دقیقه گذشت. به هم نگاه کردیم و یک‌دفعه یارو زد زیر خنده؛ انگار تازه طنز ماجرا را گرفته بود. من هم از فرصت استفاده کردم و در رفتم، سوت شدم... غرض از تعریف این خاطره‌ی شرم‌آور این‌که تا پیش از این، خبرنگارها حرمتی داشتند و گرچه زیاد پیش آمده بود که در استادیوم‌های ورزشی، یا در همین تجمعات و درگیری‌های سیاسی همکاران ما را به قصد کشت زده بودند، اما باز مصونیتی وجود داشت. مثلاً برای پوشش اخبار ناآرامی‌های چند سال پیش، برای نمایندگان رسانه‌ها کارت صادر شده بود و عکاسان و خبرنگاران تحت حفاظت نیروی انتظامی بودند.

ولی در وقایع یکی- دو ماه اخیر این مصونیت نیم‌بند هم از بین رفت. خیلی از همکاران ما حین انجام وظیفه دستگیر شدند یا در خانه و محل کار بازداشت و روانه اوین شدند. دقت کنید که منظورم روزنامه‌نگاران عادی است، نه چهره‌های شناخته شده‌ی سیاسی که در نشریات هم می‌نویسند و خب حزب و گروهی هست که به وضعیت‌شان رسیدگی کند و دنبال کارشان باشد. طبق آمارهای موجود، چندین خبرنگار و عکاس نه به جرم فعالیت سیاسی یا زدن حرف‌های تند یا شرکت در تجمعات، که فقط و فقط به جرم انجام وظیفه معمول‌شان در زندان هستند.

چند روز پیش که برای اطلاع از حوادث خیابانی به میدان ونک رفته بودم، دوست عکاسی را دیدم که در خیابان می‌رفت و منتظر فرصتی بود تا دزدکی عکس بگیرد. دوربینش را توی کیفش قایم کرده بود و حتی می‌ترسید بایستد و با من سلام‌علیک کند. همان‌طور که کنار هم راه می‌رفتیم و مثل فیلم‌های جاسوسی زیر لب حرف می‌زدیم، گفتم که از ظاهر و حرکاتش خیلی خنده‌ام گرفته. اما او حوصله‌ی شوخی نداشت. او که در وقایع 18 تیر هم عکاسی کرده، می‌گفت در حوادث آن روزها موارد معدودی پیش آمد که به عکاسان حمله شود، اما حالا... و ضمناً به موضوع مهمی اشاره کرد که مدتی‌ست نظر من را هم جلب کرده. گفت: «تو که می‌نویسی،‌ بنویس که نمی‌گذارند ما کارمان را بکنیم. عوضش تن یک عده از خودشان کاور Press پوشانده‌اند که به اسم خبرنگار دارند از تجمع‌کنندگان فیلم و عکس می‌گیرند.»

پیش‌تر شنیده بودم که از آرشیو عکس خبرگزاری‌ها (بدون اطلاع خود همکاران عکاس) برای شناسایی معترضان استفاده می‌شود. در تجمعات هم دیدم که خبرنگاران PressTv به شدت مشغولند... اما حالا کار به جایی رسیده که خبرنگارها اجازه‌ی حضور در حوادث را ندارند و عوضش یک گروه با سواستفاده از اعتماد مردم به خبرنگاران، ازشان تصویر می‌گیرند. در روز 18 تیر هم دیدم که تن گروهی لباس‌شخصی مجهز به سپر و باتوم، کاور پلیس پوشانده بودند. مردم باید حواس‌شان جمع باشد و با این ترفندها خبرنگاران، پلیس یا هر قشر زحمت‌کش دیگر را دشمن خودشان ندانند. خصوصاً مطبوعاتی‌های همیشه مظلوم که معروف است قربانی هر عذا و عروسی‌اند. شک نکنید که همکاران ما در تمام وقایع میان شما هستند، اما فعالیت‌شان محسوس نیست.

«مهسا امرآبادی» سمبل گروه همکاران ماست که از روزهای اول درگیری‌ها بیش‌ترین هزینه را برای اطلاع‌رسانی شفاف، قلم‌زدن متعهدانه و نهایتاً رساندن صدای مردم آزاده متحمل شده‌اند. در آستانه‌ی روز 18 مرداد، روز ملی خبرنگار، مثل هرسال آرزو می‌کنیم شرایط برای امنیت حداقلی خبرنگاران و آزادی مطبوعات فراهم شود. هرچند با دستگیری‌های متعدد اخیر، امسال آرزوهایمان بیش‌تر از هرسال شده: امیدواریم روز خبرنگار هیچ خبرنگاری در زندان نباشد، والا من یکی که اعتصاب غذا می‌کنم

No comments:

Post a Comment