Thursday, July 30, 2009

امروز شما منرا با چماق زدید حالا من شما را با قلم میزنم ... علیرضا رضائی




علیرضا آنلاین مشاهدات امروز را بطور منبسط منظم گزارش میدهد :
  1. نیروهای ضد شورش از ساعت سه ظهر همه جا مستقر شدند . ما خیلی ترسیدیم و قرار بود هزارتا هزارتا بیائیم میلیون میلیون آمدیم .
  2. امروز ساعت همه تنظیم بود . درست شش عصر که شد همه مان شروع کردیم به کتک خوردن . دقت کنید کسی ما را نمیزد ها . ما خودمان کتک میخوردیم جیغ میکشیدیم فرار میکردیم .
  3. بلافاصله خیابانهای منتهی به مصلا بسته شد و ترافیکش ده دقیقه بعد تا شوش و یکربع بعد تا تجریش و بیست دقیقه بعد به تمام تهران رفت . مردم برای اینکه حوصله شان نوی ماشین سر نرود یکسره بوق میزدند . یکجا هم از لای شیشه شنیدم میگفت : نمره ی بیست کلاسو نمیخوام ، چشای یک کمی شیطون نمیخوام ، نه نمیخوام .
  4. نیروی انتظامی دو جور بودند : اولی ها با موتور می آمدند هشدار میدادند که دومی ها با موتور دارند می آیند . دومی ها که می آمدند اولی ها خودشان هم فرار میکردند . ترک موتورشان جا نداشت ما دنبالشان می دویدیم .
  5. مردم امروز خیلی رهبر را شرمنده کردند . هی میگفتند "خامنه ای قاتله ، ولایتش باطله" . شنیدم هر وقت مردم اینطوری میگویند آقا (ارواحشان له الفداش) چند کیلو کم میکند . بعضی ها هم میگویند ایراد از جنس است . راست میگن ؟
  6. لباس شخصی ها خیلی کم بودند چون همه شان لباس نیرو انتظامی پوشیده بودند . به جان خودم خیلی کم بودند . اصلاً از طرز کتک زدن و حمله به ماشینها میشد فهمید که این نیرو انتظامی ها هیچکدامشان لباس شخصی نیستند . قسم و آیه هم ندارد .
  7. سر خیابان مستوفی یک خانم پیر با یک جعبه شکلات رفت جلوی ضد شورش تعارفشان کرد . آنها هم هر چی که توی دستشان بود تعارفش کردند . خواست بگوید خیلی ممنون چماق میل ندارم اون هفته صرف شده وقت نشد .
  8. امروز هرچی اشک آور زدند خورد دویست متری من . رفتم آزمایش دادم ببینم عیب و ایرادی کردم که ایندفعه صاف نمی آد تو بغلم گفتند امروز بجای پوشک کیف گرفتی دستت که بگی دارم از سر کار میام برای اینه . جلوی ساعی کیف را دادم به چسفیل فروشه دو متر بالاتر اشک آور خوردم مشکلم حل شد .
  9. اینها 18 تیر دیدند موبایلها را قطع نکردند من نشستم یک عالمه به خودمان بد و بیراه گفتم ، امروز هم فطع نکردند که همینکار را بکنم گفتم بـیـه ! ملت هم از فرصت استفاده کردند بطور زنده و مستقیم با موبایل به تمام جهان گفتند اینجا چه خبر است .
  10. به جان خودم امروز دست خارجی ها هم توی کار بود . خودم دیدم یک ماشین نمره سیاسی داشت از وسط جمعیت رد میشد . نگاه کردم دیدم دو نفر دیشب و پریشب از سفارت افریقا نشسته اند گفتم یا حضرت عباس الآن ضد شورش را می بینند پس فردا برمیگردند افریقا میگویند فقط ما آدم نمیخوریم جمهوری اسلامی هم آدمخوار دارد .
  11. من نمیدانم جمعیت زنهای ایران چند برابر جمعیت کره ی زمین است . همه جا هم خیلی زیادند هم خیلی جیگر دارند هم چشم خواهری خیلی جیگرند . امروز هم کولاک کردند کتک خورشان هم که اصولاً در سی سال گذشته ملس شده .
  12. این بیمه ثالثی ها سرکارند چون با موتور نمیشود آدم را زیر گرفت . از سر عباس آباد که ملت جلوی موتوری ها گرفتند نشستند آنها هم دور زدند گیر دادند با چراغ ماشینها . بعد دیدند چراغ ماشین را نمیشود متفرق کرد گفتند برو میزنیمتا .
  13. کرایه ی موتور در حالت عادی پنج هزار تومن اگر یک نخ سیگار بدی دو هزار تومن است . این سیگار خیلی بدرد الگوی مصرف میخورد حیف که ما برای خود الگوی مصرف داریم انقلاب میکنیم .
  14. من نمیدانم صدای شیشکی را چطوری میشود نوشت وگرنه بهتان میگفتم وقتی یکی از لباس شخصیها برای متفرق کردن مردم با داد و هوار یک کمی زرت و پرت کرد چه صداهائی از مردم درآمد . مردم ما اینجور مواقع با حفظ سمت قهرمان ورزشهای کبدی هم هستند .
  15. سمت راست بدن کرامات فراوان دارد . از جمله اینکه وقتی ساق پا و مچ و انگشتهای دست راست آدم با چماق نهادینه میشود آدم بجای اینکه اصلاً نتواند بنویسد هی بیشتر می نویسد . راستی آخ مچ دست راستم ، آخ انگشتهای دست راستم ، آخ ساق پای راستم . من برم یک عکسی چیزی بگیرم ببینم علی الحساب چندتا عضو برای خدا داده ام که بعداً باهاش حساب کنم

No comments:

Post a Comment