Thursday, August 6, 2009

زیبا کلام: اتهام اصلاح طلبان به راه اندازي انقلاب مخملي و رنگي یعنی‌ "اذعان حکومت" به نارضایتی "بخش اعظمی" از مردم

صادق زيباکلام*

در حال حاضر موضوعات سياسي و تحولاتي که در اين عرصه صورت مي گيرد به دقت از سوي مردم دنبال مي شود و به نوعي پيگيري اخبار و مسائل مرتبط با سياست به دغدغه هاي اصلي جامعه تبديل شده است. در دو ماه اخير شرايطي پيش آمد که موجب بروز ابهام ها و پرسش هاي بسياري از سوي جامعه و فعالان و صاحب نظران سياسي شد. در اين برهه اما همگان به دنبال راه حل هاي برون رفت از چالش هاي به وجود آمده هستند.

سوال اساسي که اين روزها مطرح است اينکه چه بايد کرد؟ يعني اصلاح طلبان که در جبهه مقابل اصولگرايان قرار دارند بايد به اين پرسش پاسخ دهند که بعد از حوادث و اتفاقات اخير در کشور چه اقدامي بايد بکنند و شيوه فعاليت شان به چه صورت خواهد بود. بر فرض که وزارت کشور به آنها مجوز و پروانه تشکيل حزب داد، آيا تشکيل حزب خواهند داد؟ به اعتقاد بنده مهم تر از اينکه اصلاح طلبان در چه قالبي قرار است حرکت کنند اين است که بعد از اتفاقات اخير در جريان انتخابات و پس از آن، حال چه سياستي را در پيش بگيرند.

البته بايد تاکيد کرد فقط اصلاح طلبان نيستند که بايد به دنبال چاره جويي باشند بلکه اصولگرايان منتقد دولت نهم نيز منظور اين بحث هستند. در اين ميان مي توان از کساني همچون ناطق نوري، عماد افروغ، الياس نادران، احمد توکلي و محمد خوش چهره نام برد که شايد بيش از اصلاح طلبان، منتقد جريان حاضر در دولت باشند.

اما در ابتدا از خود سوال کنيم که آيا ما نظام جمهوري اسلامي را قبول داريم؟ در اينجا منظور، کليت نظام به همراه قانون اساسي جمهوري اسلامي است که در راس آن ولايت فقيه قرار دارد.

پاسخ اين سوال آري يا خير است و هيچ توضيح و تشريحي را برنمي تابد. سوال دوم اين است که اگر ما اين نظام را قبول داريم آيا خواهان تغيير در چارچوب قوانين جمهوري اسلامي هستيم يا مي خواهيم خارج از چارچوب ها حرکت کنيم؟ سوال سوم اين است که اگر خواهان تغيير در چارچوب قوانين نظام هستيم راهکارمان براي بهبود وضعيت فعلي چيست؟

همه اين مقدمات گفته شد تا به اين موضوع برسيم که تشکيل جبهه سياسي از سوي خاتمي، موسوي و کروبي به چه صورت خواهد بود. آيا آنها به سوالات بالا پاسخ داده اند که مي خواهند جبهه سياسي تشکيل دهند؟ بنده اطمينان دارم پاسخ اين سه چهره شاخص اصلاحات به سوالات بالا مثبت است. يعني هر سه به نظام جمهوري اسلامي معتقدند و خواهان حرکت در چارچوب نظام هستند. از اينجا به بعد بايد به دنبال يافتن راهکارهايي براي ابراز مخالفت خود با سياست هاي احمدي نژاد و حاميان او بود. بنده شخصاً اعتقاد چنداني به اينکه مهندس موسوي يا هر شخص ديگري تشکيل حزب دهند، ندارم چراکه اين حزب هم همانند احزاب ديگري همچون حزب کارگزاران سازندگي، حزب اعتماد ملي، حزب توسعه و عدالت و... خواهد بود. معتقدم بايد به فکر تشکيل جبهه يا منشوري بود که هدف استراتژيک آن حفظ و حراست از جمهوريت نظام باشد چرا که در دوره انتخابات و پس از آن آنچه به خطر افتاد جمهوريت نظام بود.

بنابراين منشور دفاع از جمهوريت نظام و جبهه حمايت از جمهوري اسلامي بايد اصلي ترين هدف اصلاح طلبان باشد چرا که انقلاب اسلامي با هدف شرکت دادن مردم در امور سياسي و تعيين سرنوشت کشور خود بود و بنابراين حذف انتخابات و مجلس شوراي اسلامي و... در واقع به مرگ آرمان هاي انقلاب خواهد انجاميد.

آن نظامي که عده يي خواهان آن هستند ممکن است بسيار بهتر از نظام فعلي باشد، اما نکته اصلي اين است که ديگر جمهوري اسلامي نيست و مشارکت مردم در آن به حداقل مي رسد. امروز عده يي معتقدند نظام جمهوري اسلامي ظرفيت تغيير و تحول سياسي و اجتماعي را ندارد اما بنده معتقدم اين نظام و قانون اساسي ظرفيت اصلاح پذيري و بهبود را دارا است. اگر اين اعتقاد وجود داشته باشد به اين معني است که در پايه و بنيان مشکل وجود دارد و به قول معروف «خانه از پاي بست ويران است». اما در اينجا صحبت از اتومبيلي است که ظرفيت حمل بار را دارد اما به تغييراتي جزيي نياز دارد تا با سرعت بيشتري بار را به مقصد برساند.

موضوع ديگري که اين روزها اصلاح طلبان را متهم به آن مي کنند راه اندازي انقلاب مخملي و رنگي به قصد براندازي نظام است. بايد گفت در همه جوامعي که انقلاب مخملي يا رنگي صورت گرفته به دليل نارضايتي قابل توجهي از مردم از حکومت آن جامعه است.

بنابراين ادعايي که خود مسوولان مطرح مي کنند و اصلاح طلبان را متهم به آن مي کنند به اين معني است که به نارضايتي بخش اعظم مردم اذعان دارند. وجود نگراني براي وقوع انقلاب مخملي به اين معني است که دولتمردان مي دانند مردم از آنها ناراضي هستند.

اين قبيل مسائل در گذشته نيز اتفاق افتاده است. مثلاً در 30 تير سال 1331 محمدرضا پهلوي دولت را تغيير داد و احمد قوام السلطنه را به جاي مصدق نشاند. مردم به خيابان ها ريختند و شاه مجبور شد قوام را عزل و دوباره مصدق را نخست وزير کند. بنابراين اگر مردم حامي دولت باشند، ديگر نگراني از وقوع انقلاب مخملي معنايي ندارد. در اينجا بحث کودتاي نظامي و اينکه بخشي از نيروهاي نظامي دولت را ساقط کنند، نيست.

No comments:

Post a Comment