Sunday, August 2, 2009

لباس شخصي‌ها: از شعبان بي‌مخ تا امروز


اين روزها با انتشار اخبار پياپي دستگيري و كشته شدن معترضان در ايران، بيش از پيش نام لباس شخصي‌ها به گوش مي‌خورد. اما لباس شخصي‌ها كيستند و چه پيپشينه‌اي دارند؟ نگاهي داريم به سابقه حضور اين نيروها در ايران معاصر.

آنان كه سال‌هاي ابتدايي دهه سي خورشيدي را به ياد دارند، خوب مي‌شناسند مرد فربهي را كه كت سياه و پيراهن سفيد مي‌پوشيد و پشت كفشش را مي‌خواباند و جز براي كتك زدن آن را بلند نمي‌كرد. مي‌گويند قمه‌اي نيز همواره زير پيراهنش داشته كه البته با نگاهي به جثه بزرگش مي‌توان فهميد كه وي نيازي به قمه نداشته است. شعبان جعفري باستاني‌كار معروفي بود كه مدرسه را در دوران ابتدايي به دليل شرورت ترك كرده بود و گفته مي‌شد كه از هوش پاييني برخوردار بوده. نظام حاكم از هيكل تنومند و مغز كوچك او براي سركوب مخالفانش بهره مي‌جست.

كمتر تاريخ‌نگاري هست كه وقايع كودتاي ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ را نگاشته باشد و نامي از شعبان جعفري معروف به شعبان بي‌مخ نبرده باشد. هرچند خود وي در كتاب خاطراتش منكر اين نقش شده و ادعا كرده است كه روز ۲۸ مرداد تا ساعت ۲ بعدازظهر در زندان بوده و خبر سقوط دولت مصدق را در زندان از راديو شنيده است. اما شواهد و مدارك زيادي حاكي از نقش شعبان جعفري در پيش‌برد كودتاي ۲۸ مرداد از طريق برهم زدن نظم عمومي و تخريب اموال دولتي و ترساندن مردم وجود دارد، از جمله حضور پررنگش در دادگاه دكتر حسين فاطمي. عكسي از او وجود دارد كه در يك خودروي بدون سقف ايستاده و در يك دستش چماق است و دست ديگرش پوستر محمدرضا شاه. او يك ’’لباس شخصي‘‘ بود.


پديده‌ "زهرا خانم"

شاهدان عيني وقايع سال‌هاي ۱۳۵۸ و ۵۹ طبعا بيشتر از سال ۱۳۳۲ است. رويدادهاي سالهاي اول پس از انقلاب به خوبي در يادها مانده است.

جلسات بحث مقابل دانشگاه تهران، ميتينگ‌هاي سازمان‌هاي چپ و حتي روز اجراي نمايش ’’عباس آقا‘‘ به كارگرداني سعيد سلطانپور در سالن نمايش دانشكده هنر − در تمامي اين روزها زني با چادري بر كمر بسته حضور داشت كه ’’زهرا خانم‘‘ صدايش مي‌كردند. پيكان سفيدي هم بود كه او را به محل كارش مي‌رسانيد و بر مي‌گرداند. و كارش چه بود؟ بر هم زدن تمامي اين تجمعات و برنامه‌ها با كمك چماق و البته عده‌اي نيروي كمكي مذكر و شعار «خميني عزيزم، بگو تا خون بريزم».

تابستان سال ۱۳۵۹ پس از صدور بخشنامه اجباري شدن حجاب در ادارات دولتي، گروهي از زنان معترض براي پرسش و پاسخ در اين زمينه با رئيس‌جمهور وقت ابوالحسن بني‌صدر مقابل ساختمان نخست وزيري در خيابان پاستور جمع شدند. زهرا خانم هم با پيكان معروفش به اين تجمع رفت. گفته شد كه وي و همراهانش اين بار علاوه بر استفاده از چماق هميشگي‌، چاقو و شلاق نيز همراه داشتند و نيز كيسه‌اي پر از موش كه آن را زير پاي زنان ريخته تا آنان را وادار به فرار كنند. شعار جديدي نيز به شعار قبلي‌اش اضافه شده بود: «يا روسري، يا توسري».

مجله تهران مصور در همان روزها عكسي از او منتشر كرد در كنار صادق قطب‌زاده. شايد انتشار اين عكس بود كه به زهرا خانم لقب مادر صادق قطب زاده را داد. اما اين رابطه هرچه كه نبود، حمايت پشت پرده بود. زهرا خانم هم يك ’’لباس شخصي‘‘ بود.

لباس شخصي‌ها و اصلاحات

از سال‌هاي ابتدايي دهه هفتاد تصويرهايي به جا مانده، كه چون نسبت به سال‌هاي اول پس از انقلاب به ما نزديك‌ترند، بسيار زنده‌ترند. ’’انصار حزب‌الله‘‘، ’’گروه فشار‘‘، ’’حسين الله كرم‘‘، ’’مسعود ده‌نمكي‘‘ و ’’حاجي بخشي‘‘. هيچ كس نمي‌داند دقيقا از كجا شروع شد از حمله به زنان و دختران به زعم آنان بدپوشش يا حمله به ميتينگ‌هاي انتخاباتي محمد خاتمي در سال ۱۳۷۶. اما حمله اين افراد يا آدم‌هاي تحت نفوذ اين افراد در سال ۱۳۷۷ به دو وزير در مراسم نماز جمعه تهران، بيش از پيش اين گروه را بر سر زبانها انداخت. عبدالله نوري وزير كشور و عطاالله مهاجراني وزير ارشاد دو نفري بودند كه مورد ضرب و شتم اين گروه قرار گرفتند.

يك سال بعد در تابستان سال ۱۳۷۸ اين گروه فاجعه‌اي را به بار آورد كه با گذشت ۱۰ سال هنوز از يادها نرفته است. حمله به خوابگاه دانشجويان در كوي دانشگاه تهران را مي‌توان تا آن زمان سياه‌ترين لكه پرونده گروه‌هاي فشار يا همان لباس شخصي‌ها دانست. شاهدان عيني آن روزها خوب به ياد دارند وانت‌هايي را كه از داخل مساجد بيرون مي‌آمدند و بارشان مردان چماق به دست و سفيد پوشي بودند كه فرياد مي‌زدند: «خامنه‌اي خمينيه، مي‌فهمي؟».

در اسفند همان سال نيز يكي ديگر از اعضاي گروه انصار حزب‌الله در شهرري، سعيد حجاريان معروف به تئوريسين اصلاحات را از ناحيه سر مورد اصابت گلوله قرار داد. سعيد حجاريان ۱۰ سال است كه بر روي صندلي چرخ‌دار مي‌نشيند و به درستي قادر به تكلم نيست. سعيد عسگر ضارب او مدت كوتاهي پس از بازداشت آزاد شد و چهار سال بعد به همراه ۲۵۰ لباس شخصي ديگر به خوابگاه دانشجويي دانشگاه علامه طباطبايي در طرشت حمله كرد.


در تمامي اين سالها هرگاه تجمعي برپا مي‌شد، حضور پررنگ اين ’’پيراهن‌سفيدها‘‘ حتي گاه بيش از تجمع‌كنندگان به چشم مي‌خورد. نشست‌هاي اعتراضي زنان، دانشجويان، كارگران، معلمان و هر گروهي كه قصد اعتراض داشت از حمله اين نيروها در امان نمي‌ماند. خواه هشتم مارس در پارك لاله باشد و بانويي هفتاد ساله كه سيمين‌بانوي شعر ايران لقبش داده‌اند و خواه روز گراميداشت معلم و معلماني كه دو سال در پي حقوق معوقه خود بوده‌اند.

لباس شخصي‌ها در دو ماه اخير

اما نقطه اوج فعاليت اين گروه را شايد بتوان حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري ايران در سال جاري دانست. اين بار ديگر فضاي مجازي و سرعت انتشار خارق‌العاده‌اش به كمك آمد و تصاوير زنده و گويا و غير قابل انكاري را در سراسر جهان پخش كرد كه نشان از حملات بي‌امان لباس شخصي‌ها به مردم معترض داشت. اين بار اما ديگر تنها چوب و چماق و چاقو نبود، سلاح گرم آخرين وسيله‌اي است كه اين نيروها از آن براي سركوب گروه‌هاي معترض استفاده مي‌كنند.

در جريان ناآرامي‌هاي پس از انتخابات شواهد بسياري به دست آمد كه افرادي با ظاهري كاملا غير حزب‌‌اللهي و گاه حتي با همراه داشتن نماد سبز در بين مردم ايجاد اغتشاش كرده و گاه حتي اقدام به كتك زدن افراد مي‌كنند. يكي از كساني كه در روز سي خرداد در تهران دستگير شد مي‌گويد كه توسط يك لباس شخصي در ميدان انقلاب دستگير شده و اين فرد پس از دستبند زدن به او تنها گفته دنبال من بيا و خودش با فاصله زيادي در جلو راه افتاده است. او ادامه مي‌دهد: «اين آقا با فاصله با من راه مي‌رفت يعني يك جوري بود كه همه مردم من را كه نگاه مي‌كردند انگار من دستبند به دست فرار كردم و دارم تنهايي راه مي‌روم، اين قدر با فاصله از من راه مي‌آمد. دوتا آقاي ديگر، دو پسر خيلي جوان، كه خيلي شبيه خودمان بودند و نه آن طرفي، دو طرف من ايستاده بودند. خيلي آرام به من گفتند، خانم! تو سروصدا نكن، تو كوچه باريك كه رسيدي، ما تو را فراري ميدهيم. اما وقتي به يك كوچه باريكي رسيديم كه محل پليس پيشگيري تهران است، همان دو نفر من را هل دادند و گفتند حالا بروگمشو. يعني آن دو نفر هم با آن آقا بودند. با اين كه تيپ‌شان از خود ما بود و مچ‌بند سبز داشتند و موهاي ژل‌زده و صورت تيغ‌شده».

وب سايت جرس نيز از عكسبرداري و فيلمبرداري افراد لباس شخصي با ظاهر غير حزب‌اللهي از مردم مي‌نويسد. به نوشته‌ي اين وبگاه وظيفه اين افراد گرفتن عكس و فيلم از تظاهركنندگان به منظور شناسايي آنان است.

لباس شخصي‌ها كيستند؟


محسن سازگارا از بنيانگذاران سپاه پاسداران كه خود چند ماهي بيشتر در آن نماند، نيروهاي لباس شخصي را منتسب به سپاه و تحت فرمان آيت‌الله خامنه‌اي مي‌داند: «لباس شخصي‌ها يك بريگارد خاص زيرنظر اطلاعات سپاه هستند و كساني هستند كه تربيت شده‌اند براي اين كه مردم را كتك بزنند و همان هايي هستند كه در طول تمام ساليان گذشته، دوره‌ي دولت اصلاحات و بعد از آن هروقت اعتراضي بوده با موتورسيكلت يا پياده آمدند، حمله كردند و مردم را كتك زدند و گاهي چاقو كشيدند و ميله‌ي آهني دستشان بوده است و امروزه اسلحه هم دارند و به كار مي‌برند. هيچ كسي هم مسئوليت‌شان را نمي‌پذيرد. خود حكومت هم نمي‌پذيرد كه آنها به او وابسته‌اند و فقط غيرمستقيم اعمالشان را به‌عهده مي‌گيرد. اما واقعيت اين است كه لباس شخصي‌ها ماشين سركوب آقاي خامنه‌اي در تمام دوازده سال گذشته بودند».

اما تا به حال هيچ مرجع رسمي دولتي گفته‌هاي سازگارا را تاييد نكرده است. سردار احمدي مقدم فرمانده نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران در مصاحبه‌اي كه روز سي تيرماه سال جاري با خبرگزاري آريا انجام داد تاكيد كرد كه لباس شخصي‌ها از افراد نيروي انتظامي نيستند. وي گفت: «يكي از مشكلات پليس در اين بحران حمله چندسويه به نيروهاي انتظامي بود و گروه‌هاي مداخله كننده در اين وضعيت مي‌خواستند القا كنند كه لباس شخصي‌ها از درون ناجا هدايت مي‌شوند حال آنكه هيچ يك از اين افراد يونيفورم و يا مشخصه‌اي نداشتند كه معلوم شود جزو كدام گروه هستند».

اقدامات گروه‌هاي موسوم به لباس شخصي در جريان ناآرامي‌هاي پس از انتخابات به حدي بود كه نمايندگان مجلس براي اولين بار از اين افراد و انتساب احتمالي آنان با نظام سخن گفتند. ابوترابي يكي از نمايندگان مجلس و عضو كميته حقيقت‌ياب مجلس براي بررسي حمله به كوي دانشگاه هنگام قرائت گزارش اين كميته در مجلس، گفت: «چرا افرادي با لباس شخصي و بدون داشتن ماموريت از طرف نهادهاي مسئول داخل نظام وارد كوي شدند؟ از نظر كميته اين افراد كاملا مشكوك هستند و بايد هرچه سريعتر هويت آنان توسط دستگاه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي كشف و فاش شود». اين سخنان وي با اعتراضات شديد نمايندگان اصولگرا روبرو شد به طوري كه جلسه غير علني مجلس نيمه‌كار ماند.

شيرين عبادي برنده جايزه صلح نوبل معتقد است اگر دولتي علنا بگويد كه نمي‌داند نيروهاي مهاجم به مردم كيستند، آن دولت ديگر مشروعيت ندارد: «تكليف حكومت ايجاد امنيت است. بنابراين وقتي كه دولتي صراحتا اظهار عجز مي كند و مي گويد من نمي‌توانم جلوي افرادي را كه در خيابان به مردم حمله مي‌كنند بگيرم، در حقيقت اظهار عجز كرده و مي گويد من وظايف خودم را انجام نمي دهم يا نمي توانم انجام دهم. در اين صورت مشروعيت آن دولت زير سوال مي‌رود. چگونه است كه دولت نمي تواند امنيت را حفظ كند؟ اين افرادي كه حمله مي‌كنند يا واقعا از ناحيه حكومت هستند يا اينكه حكومت به هيچ وجه ارتباطي با اين افراد ندارد كه در اين صورت بايد شيوه‌اي اتخاذ كند كه اين افراد را دستگير كند».

وقتي سعيد عسگر، ضارب حجاريان دستگير و در دادگاه به ۱۵ سال زندان محكوم شد، اين اميد در دلها زنده شد كه نيروهاي لباس شخصي خودسر هستند و حكومت بنا دارد با آنها مبارزه كند اما تنها چند ماه پس از اجراي حكم، سعيد عسگر از زندان آزاد شد و حتي گفته شد كه پايگاه بسيج شهرري، روز آزادي او را جشن گرفته است.

شعبان جعفري معروف به شعبان بي‌مخ، هم او كه به شهادت عكسها و اسناد و مدارك، چماق كودتاي ۲۸ مرداد بود، در روز ۲۸ مرداد ۱۳۸۵ درست ۵۳ سال پس از كودتا در غربت درگذشت. شايد اين پايان پندآموزي باشد بر پرونده يك لباس شخصي.

نويسنده: ميترا شجاعي

No comments:

Post a Comment