فرمان در دست بیخردها افتاده است. به بزرگانی که زمانی به همنشینی با آنها افتخار میکردم جسارت نمیکنم. اما احساس میکنم که این روزها در جبهه مقابل هرکس حرفی بزند که از آن بوی عقل به مشام برسد به عدم وفاداری متهم میشود. نابخردان با چنین شیوهای خرد را از صحنه بیرون میکنند. دو ماه گذشته است. کدامیک از سیاستهایی که آنها پیشنهاد داده بودند به نتیجهای جز بدتر کردن اوضاع منجر شد؟ با این حال هنوز دور در دست آنهاست. قاعدتا در توجیه شکستهای خود میگویند اگر این کارها را نکرده بودیم امروز اوضاع از این هم بدتر بود
بسم الله الرحمن الرحیم
در بازداشت که بودم یکی از بازجویان سوالی از من پرسید که در جوابش مجبور شدم نام مقام معظم رهبری را ببرم. علیرغم آن که به اندازه معمول ادب را رعایت کرده بودم دو نفر از افراد حاضر در آنجا به شدت برآشفته شدند. آنها مدعی بودند دهان من نجس است و نباید نام ایشان را به زبان می آوردم. سپس کلمات زشتی گفتند که به راستی دهانشان را نجس میکرد. میگفتند که اگر رهبری فرمان دهد ...... متاسفم که نمی توانم متن سخنان رکیک آنان را بازگو کنم تا معلوم شود که آنها در باره رهبری نظام چه تصور می کردند؟ تصوری فرسنگ ها به دور از حقیقت. حاشا و کلا که صاحب چنین تصوراتی بویی از خرد برده باشد. با این حال این روزها دور در دست اینهاست؛ همان کسانی که در سر صف صبحگاه به همسر سردار شهید جنگ توهین میکنند.
ساختمان روزنامه کلمه سبز پیشتر محل شورای احیای آثار شهید بهشتی بود و فرزند گرامی آن بزرگوار در آنجا مجموعه کاملی از کتاب های شخصی وی را شامل منشورات اول انقلاب، اعم از آن که به نیروهای اسلامی یا ضدانقلاب تعلق داشته باشد جمع کرده بود. وقتی که بنا شد به محل جدید بروند به علت تنگی جا برخی از این کتاب ها در روزنامه امانت ماند و به هنگام حمله نیروهای امنیتی به دست آنها افتاد. یکی از دو نفری که در بالا گفتم در همان صحبت برایم توضیح داد که در دفتر روزنامه کتاب های منافقین را پیدا کرده است و این سند ارتباط تشکیلاتی روزنامه ما با این سازمان است. میگفت که از این کتاب ها فیلمی تهیه کرده است که در سیما پخش خواهد کرد تا ما رسوا شویم. بعدها شنیدم که شبکه خبر این فیلم را با همین توضیحات پخش کرده است. دوست داشتم از او بخواهم که این کار را نکند. میخواستم به او بگویم که خیلی از جوانهای مردم منافقین را نمی شناسند و با زشتی های عمل آنان آشنا نیستند. آنهایی که آشنا هستند هرگز باور نخواهند کرد که فرزند شهید بهشتی با قاتل پدرش ارتباط سازمانی داشته باشد، ولی کسانی که کارنامه ننگین آنان را نخواندهاند، یا تنها از طریق رسانههای رسمی چیزی از آن شنیدهاند با چنین حرکاتی چه بسا آنها را هم مثل مهندس موسوی قربانیان مظلوم تبلیغات شما تصور کنند و چهره زشتشان تطهیر شود. دوست داشتم بگویم بیعقلی نکنید و از حوادث این روزها مرتعی برای منافقین نسازید.
هنوز که هنوز است گاهی آن صحنه را در ذهن خود مرور میکنم و با خود میگویم ایکاش میشد و به آنها این را میگفتم یا آن را میگفتم. از جمله ایکاش از آنها میپرسیدم آیا شما با این مقدار عقل و درایت میخواهید کشور را اداره کنید و این بحران را پشت سر بگذارید؟
این روزها فرمان در دست چنین افرادی افتاده است. نمایش مجازات زندانبانان خاطی را خیلی جدی نگیرید. کاملا معلوم است که آن را هم چنین افرادی دارند کارگردانی میکنند - از بس که بد کارگردانی می شود. اگر راست میگویند اسم یکی از جلادان کهریزک را ببرند تا فرزندانش به روی او تف بیندازند و بعدها که به عنوان فرمانده حفاظت اطلاعات فلان نیرو منصوب شد مردم او را بشناسند و اعتراض کنند. مخالفین خود را با پیژامه در دادگاه هو میکنند، اما مخالفین مردم را حتی معرفی هم نمیکنند.
این روزها فرمان بیشتر از گذشته به دست بیخردان قرار دارد. هنوز که هنوز است مدعی هستند رجوی از مهندس موسوی حمایت میکند. خب! منظور؟ از یک طرف، به قول خودتان پنج گروه برای ترور موسوی فرستاده است که شما چهار گروهشان را دستگیر کردهاید. چرا این کار را کرده است؟ چون میداند وجود موسوی است که از غلتیدن کشور در حرکات کور و آشوبهای دلخواه منافقین جلوگیری میکند. از طرف دیگر بنا به گفته شما از او حمایت کرده است تا از بیعقلیهای شما حداکثر میوه را بچیند. تا خود را دوست جوانان کتکخورده و توهین شده جا بزند و برایشان دام پهن کند. شما چهکاری برای جلوگیری از این کار او انجام میدهید؟ پیام او را به هر کسی که نشنیده بود هم میرسانید. ضمن آن که بنا به گفته یکی از دوستان که پایگاههای خبری مرتب با سازمان منافقین را کنترل کرده است خبری مبنی بر حمایت رجوی از مهندس موسوی در آنها وجود ندارد و تنها منبع این خبر خبرگزاری جمهوری اسلامی است.
آیا یک ذره عقل در این کار وجود دارد؟ فقط فکر آن هستند که امروزشان را به فردا برسانند، اگرچه لازم باشد تمامی نظام وانقلاب را فدا کنند.
فرمان در دست بیخردها افتاده است. به بزرگانی که زمانی به همنشینی با آنها افتخار میکردم جسارت نمیکنم. اما احساس میکنم که این روزها در جبهه مقابل هرکس حرفی بزند که از آن بوی عقل به مشام برسد به عدم وفاداری متهم میشود. نابخردان با چنین شیوهای خرد را از صحنه بیرون میکنند. دو ماه گذشته است. کدامیک از سیاستهایی که آنها پیشنهاد داده بودند به نتیجهای جز بدتر کردن اوضاع منجر شد؟ با این حال هنوز دور در دست آنهاست. قاعدتا در توجیه شکستهای خود میگویند اگر این کارها را نکرده بودیم امروز اوضاع از این هم بدتر بود.
درخت گردکان به این بزرگی - درخت خربزه الله اکبر
البته اگر ماجرای ما و آنها یک جنگ تمامعیار بود از چنین ضایعهای استقبال میکردیم؛ اما نیست. حقیقت این است که در دو ماه گذشته اکثر دستاوردهای عظیمی که نصیب مردم شد در نتیجه اشتباهات اردوگاه مقابل بود. با این همه ما از این مقدار خطا استقبال نمیکنیم، زیرا از عواقب آن برای نظام و کشور بیمناکیم. آیا بنشنیم تا کشور مرتع منافقین شود؟ آیا بنشینیم تا بیگانگان برای دسترسی به خبرهای صحیح معتمد مردم قرار بگیرند؟ آیا بنشینیم تا بیگانگان میوه اشتباهات اینان را در پشت میز مذاکرات بچینند؟ یا به خواستههای به حق مردم پشت کنیم و آنها را تنها بگذاریم تا به همه چیز پشت کنند؟
اندکی عقل از انبوهی رنج پیشگیری خواهد کرد.
اگر میخواهید گمان بد ببرید به کسانی ببرید که اساس کارشان افراط است. و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه وکان امره فرطا. و از آن کس اطاعت مکن که قلبش را از یاد خود غافل ساختهایم و از هوس خود پیروى کرده و اساس کارش بر زیادهروى است. آنها همانهایی هستند که از مردم چهار میلیون تومان و شش میلیون تومان و هفت میلیون تومان باج میگیرند تا امکان یک تماس پنج دقیقهای با فرزندانشان را فراهم کنند؛ اینقدر فرصتطلبند، اینقدر سودجو هستند. اگر حرف مرا باور نمیکنید حرف دکتر روحالامینی را باور کنید. آنها برای به اجرا درآوردن ویژهخواریهای برنامهریزی شده بعدیشان چارهای جز بدگمان کردن شما نسبت به وفاداری کسانی که صلاحیت عقلی اداره این مناصب را دارند نمیبینند.
No comments:
Post a Comment